دیکشنری
داستان آبیدیک
کارداری که نیابتا یا وکالتا عمل کند
english
1
Law
::
charge d’ affaires of the embassy
فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
کارخانه ذوبآهن
کارخانه عمل آوری
کارخانه فرآوری گوشت
کارخانه گدازگری
کارخانه لبنیات ساز
کارخانه ماسه شویی
کارخانه های تولیدی
کارخلاف قانون
کارد
کارد و چنگال
کارد وچنگال
کاردار
کاردار دائم
کاردار موقت
کارداری که اصالتا عمل کند
کارداری که نیابتا یا وکالتا عمل کند
کاردان
کاردان بودن
کاردانشگردگر
کاردانی
کاردرمانی
کاردستی
کاردک
کاردکس
کاردیده
کارزار
کارساز
کارسازی
کارسازی کردن ـ کارسازی
کارست بازمانده
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید